سخنرانی محرم(استاد قرائتی)
» اصول کاربردی تجزیه و ترکیب
» شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها
» امام سجاد علیه السلام
» مراسم بیل و کلنگ
» حضرت عباس علیه السلام
» علی اکبر علیه السلام
» سخنرانی آیت الله بهجت ره
» سخنرانی استاد مهدی دانشمند
» علی اصغر (نوحه)
» علی اصغر (زمینه)
» ام هانی
» سخنرانی استاد حمید میرباقری
» سخنرانی استاد علیرضا پناهیان
» سخنرانی دکتر رفیعی
» آیت الله جاودان
» روضه مکتوب شب هشتم محرم (حضرت علی اکبر)
» روضه مکتوب شب نهم محرم( حضرت ابالفضل العباس)
» روضه مکتوب شب هفتم محرم (حضرت علی اصغر)
» روضه مکتوب شب ششم محرم( حضرت قاسم بن الحسن)
» روضه مکتوب شب پنجم محرم (حضرت عبدالله بن حسن)
درباره ما

به وبلاگ من خوش آمدید
نویسندگان
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 263
بازدید دیروز : 300
بازدید هفته : 898
بازدید ماه : 2674
بازدید کل : 26392
تعداد مطالب : 63
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1


فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

تماس با ما
☼ ساخت کد صوتی مهدوی برای وبلاگ ☼

پخش زنده حرم

بازی آنلاین


پیوندهای وبگاه
» موسسه میثاق لوح و قلم
» جی پی اس موتور
» جی پی اس مخفی خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان مبین و آدرس mobin121.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





آرشیو مطالب
موضوعات مطالب
» کتاب ها
» آنچه شما دوست دارید
» سبک زندگی جوانان
» ره توشه سبک زندگی جوانان
» سبک زندگی نوجوانان
» ره توشه سبک زندگی نوجوانان
» منشور بازار
» مقالات
» معیارهای انتخاب اصلح در کلام مقام معظم رهبری حفظه الله
» سلمان فارسی و نقش او در شکل گیری تشیع
» عیادتهای حضرت علی علیه السلام
» لقمه های حرام و محرومیت های معنوی و علمی
» فرهنگ سفر در آموزه های دینی
» تحقیقات
» فضائل امیرالمومنین علی علیه السلام
» تاثیر نماز شب در سلامتی جسم
» دلایل جلوگیری نماز از گناه
» شادی در اسلام
» غیبت از نگاه اسلام
» عناصر و مدل ارتباطی در قرآن کریم
» تطبیق قدمهای 12 گانه معتادان گمنام با نهج البلاغه
» دین و انسان
» تاملی درباره غلو
» ادبیات
» داستان کوتاه
» متن ادبی
» دل‌نوشته
» نکته
» سخنرانی مکتوب (سخنوران)
» محرم - اول
» محرم - دوم
» محرم - سوم
» محرم - چهارم
» محرم - پنجم
» محرم - ششم
» محرم - هفتم
» سیاسی (دشمنان )
» ولایت فقیه
» سخنرانی صوتی (سخنوران)
» آیت الله بهجت ره
» استاد دکتر رفیعی
» استاد علیرضا پناهیان
» استاد حمید میرباقری
» استاد مهدی دانشمند
» روضه های مکتوب
» شب اول محرم
» شب دوم محرم
» شب سوم محرم
» شب چهارم محرم
» شب پنجم محرم
» شب ششم محرم
» شب هفتم محرم
» شب هشتم محرم
» شب نهم محرم
» شب دهم محرم
» اشعار مذهبی (شاعران)
» امام رضا علیه السلام
» امام زمان علیه السلام
» عهد و پیمان
» حضرت علی اصغر علیه السلام
» جضرت علی اکبر علیه السلام
» حضرت ابالفضل العباس علیه السلام
» امام سجاد علیه السلام
» حضرت رقیه سلام الله علیها
» دیدار با علما
» آیت الله بهجت ره
» آیت الله جاودان
» مردان و زنان تاریخ
» مسلم بن عقیل
» ام هانی
برچسب‌ها
» محرم (20), » متن سخنرانی (11), » شب (9), » روضه (8), » مکتوب (8), » سخنرانی (5), » صوت (5), » انصاریان (3), » شعر (3), » محرم (3), » رفیعی (2), » علی (2), » امام زمان علیه السلام (2), » انتظار فرج (2), » اشعار (2),
سخنرانی محرم(استاد قرائتی)
+ نویسنده مهدی سلیمانی آشتیانی در دو شنبه 6 آبان 1392 |

جلسه سوم سخنراني حجة الاسلام قرائتي محرم1360

برنامه درسهايى از قرآن

امام حسين (ع)، سخنان- 3

بسم اللّه الّرحمن الّرحيم‏

«الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على سيّدنا و نبيّنا محمّد و على اهل بيته و لعنه اللّه على اعدائهم اجمعين. الهى انطقنى بالهدى و الهمنى التّقوى»

به مناسبت ايام محرم گفتيم اين چند روز را به بررسى سخنان امام حسين بپردازيم. امام حسين سخن و حرف بسياردارد ولى به مناسبت ايام عاشورا آن چه در آستانه‏ى رفتن به كربلا و كوفه فرموده است، بررسى مى‏كرديم. چند شب است كه بحث در اين زمينه پخش شده است و اما در راه كوفه امام حسين با چه كسانى برخورد مى‏كند و چه چيزهايى مى‏گويد و چه چيزهايى مى‏شنود؟ در اين صحبت‏هايى كه امام در راه رفتن به كوفه گفته است، كاملًا فلسفه‏ى قيام و انگيزه‏ى قيام و هدف قيام را مطرح كرده است.

1- ساختن فيلم و نمايش از حادثه كربلا

يكى از اين برخوردها درمنطقه‏اى است كه امام حسين از آن به كوفه مى‏رود. چه خوب است كه از اين‏ها فيلم ساخته شود، اين فيلم و تعزيه‏اى كه داشتيم، چيز خوبى بود و بايد اصلاح و احياء شود، عيب‏هايى كه داشت اين بود كه گاهى برخى مسائل خلاف شرع در آن ديده مى‏شد، كه بايد اصلاح شود. گاهى ائمه‏ى ما تحقير مى‏شدند و يا طورى غلط نشان مى‏دادند. مثل اين كه حضرت زينب و بچه‏هاى امام حسين روحيه‏ى خود را باخته‏اند. گاهى برخى مسائل دروغ بود. گاهى خود آن‏هايى كه نمايش كربلا را بر پا مى‏كردند، فاسد بودند. مثلًا به قيافه‏ى فلان شخصيت در مى‏آمد و بعد از اتمام نقش به سراغ منقل و ترياك مى‏رفت يا مثلًا آدم‏هاى لشى بودند. خود نمايش جالب است به شرطى كه هم بازيگرانش صالح باشند و هم زيرنظر كارشناس باشد. اگر كارهاى هنرى با تقوا جمع شود، آن وقت چيز خوبى مى‏شود.

چون اولين كسى كه نمايش بر پا كرد، خود خدا بود. وقتى حضرت ابراهيم به او گفت: مى‏خواهم ببينم مردگان را چگونه زنده مى‏كنى؟ نگفت: چنين و چنان است. سخنرانى نكرد، نمايشى بر پا ساخت. فرمود: 4 پرنده بگير و بكوب. پرنده‏ها را گرفت و كوبيد و گوشت آن‏ها را روى چند قله كوه پخش كرد و صدا زد و اين ذرات پخش شده، جمع شدند. فرمود: روزقيامت هم همين كار را مى‏كنيم. يا مثلًا مى‏بينيم رسول الله گاهى مسائل را با نمايش نشان مى‏داد. يا امام باقر (ع)، بعضى مسائل را با نمايش نشان مى‏داد.

خيلى خوب است كه اصلًا كاروانى نمايشى درست شود، كه داستان و ماجراى امام حسين را وقتى دارد از مكه بيرون مى‏آيد، تا پايان به نمايش درآورد. آن زمانى كه مى‏آيند و دور امام را مى‏گيرند، رفاه طلبان مى‏گويند: چرا مى‏خواهى قيام كنى؟ نان و آبت به هم مى‏خورد. حقوقت قطع مى‏شود. به قول امروزى‏ها، در آمدت كم مى‏شود. سياستمداران مى‏گويند: حركت نكن. دلسوزان هم همينطور. اين‏ها مجسم شود، منطق افرادى كه در جامعه هستند، مجسم شود. اينكه‏ چه افرادى سمبل چه نوع طرز تفكرى هستند. اين‏ها دور امام حسين را مى‏گيرند. امام حسين چه جوابهاى قاطعى به آن‏ها مى‏دهد. بعد وقتى مى‏خواهد برود، اموال معاويه را در راه مصادره مى‏كند. مى‏بيند از بيت المال براى يزيد مى‏برند، مى‏گويد: يزيد طاغوت است. نبايد بيت المال به او برسد. بيت المال را تصاحب مى‏كند و به اهلش مى‏رساند ولى به شتردارها و كرايه دارها، اين كارگران بيچاره، كه از درد لا علاجى كارمند دولت شدند، حقوقشان را مى‏دهد. حساب اين كارمند جزء و ضعيف باحساب آن استاندارى كه بند و بست دارد، جداست.

بعد امام حسين مى‏آيد، خوب است همين مسير امام حسين نمايش داده شود. چون بعضى از تعزيه‏ها و نمايش‏ها فقط صحنه‏ى عاشورا را مجسم مى‏كنند. آن هم فقط از آن بعد مظلوميت حضرت. بعد حماسه و واژگونى كوفه و شام را به نمايش در نمى‏آورند. آن ابعاد انقلابى منعكس نمى‏شود. بعد مظلوميت منعكس مى‏شود. البته بايد منعكس شود. ولى ابعاد حماسى و شعارى و ابعاد مكتب منعكس نمى‏شود. ولى اميدوارم حالا كه امام فرموده: جلسات عزادارى به همان شكل سنتى باشد، سنت نمايش‏ها زير نظر يك اسلام شناس كه هيچ خلاف شرعى در آن نشود، دوباره احياء شود. كه وقتى كسى به آن جا مى‏آيد، دوره ببيند و برگردد. نمايشگاه نباشد. زن‏هايى كه از خانه بيرون مى‏آيند، به عنوان الهام گرفتن باشد، نه نمايش ديدن.

2- عكس‏العمل امام (ع) درباره خبر شهادت مسلم‏

يكى از برخوردها زمانى است كه در راه به امام حسين (ع) خبر دادند سفيرت را كشتند. مسلم بن عقيل را كه به عنوان سفير براى سنجش افكار فرستاده بودى كه جو و روحيه‏ى مردم را شناسايى كند و به شما خبر دهد و شما حركت كنى، اعدام كردند. بعد از نامه‏اى كه ايشان فرستاد، مردم جهتشان عوض شد. ارعاب‏هاى حكومت در مردم اثر گذاشت او رارها كردند و دست از بيعت با او برداشتند. مسلم تنها ماند و حكومت او را گرفت و به شهادت رساند. بنابراين مسلم راكشتند. تا مسلم را كشتند، امام حسين فرمود: «قَدْ أَتَانَا خَبَرٌ فَظِيعٌ قَتْلُ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ وَ هَانِئِ بْنِ عُرْوَهَ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ يَقْطُرَ وَ قَدْ خَذَلَنَا شِيعَتُنَا فَمَنْ أَحَبَّ مِنْكُمُ الِانْصِرَافَ فَلْيَنْصَرِفْ فِى غَيْرِ حَرَجٍ لَيْسَ عَلَيْهِ ذِمَام» (إرشادمفيد، ج 2، ص 75) خبر ناراحت كننده‏اى به ما رسيد. قتل مسلم بن عقيل و هانى، اين دو يار با وفا را كشتند. اين شيعيان ما، ما را خوار كردند. اين يكى از جملاتى است كه امام حسين حين راه با شنيدن خبر شهادت مسلم فرمود. ببينم در اين جمله چه مى‏فرمايد؟ شيعه‏هاى ما، ما را خوار كردند.

مى‏شود شيعه رهبرش را خوار كند؟ بله، شيعيان على مكرر دل او را خون كردند و حضرت على گاهى فرياد مى‏كشيد و جملاتى مى‏فرمود: «قَاتَلَكُمُ اللَّهُ» (نهج‏البلاغه، خطبه 27) خدا شما را مرگ بدهد كه آبروى مرا ريختيد. گاهى گناه، گناه شخص است. گاهى گناه جمعيت است و گاه گناه، گناه عنوان است. در قرآن به زنان پيغمبرخطاب مى‏رسد: اگر شما خلاف كنيد، عذاب شما دو برابر است. چون شما وجهه‏ى سياسى، مذهبى و اجتماعى داريد. عذابتان دو برابر است، چون براى ديگران الگو هستيد. در جمهورى اسلامى، اگر يك كارمند اداره خلاف كند، گناهش دو برابر زمان شاه است. چون مى‏گويند: اين هم اداره‏ى دولتى، اين هم فرهنگ دولتى. كما اين كه يك روحانى و يك سپاهى و يكى از نهادهاى انقلابى، اگر گناه بكنند، عذابشان دو برابر است.

بنابراين گاهى او را خوار مى‏كنند. امام صادق به طلبه‏ها فرمود: طورى رفتار كنيد كه هر كس شما را ديد، بگويد: درود بر امام صادق (ع)، با اين شاگردانش و مابايد طورى رفتار كنيم كه هر كه ما را ديد، بگويد: درود بر اين جمهورى اسلامى، با اين ايرانى‏ها و الى آخر. اگر خود ما وضع خوبى داشته باشيم، انقلاب صادر مى‏شود. يعنى با هواپيما ما را مى‏برند كه نگاهمان كنند. آدم يك آدم مى‏بيند، اصلًا مى‏خواهد او را نگاه كند، ولو هيچ حرف نزند. فقط نگاهش كند. خود صبر و اخلاق ما مربى است. اگر بچه‏اى در زمان شاه، نمره‏ى 15 مى‏گرفته و در زمان انقلاب 14 مى‏گيرد، او از نظر علمى انقلابى نيست. در جمهورى اسلامى نمره‏اش كم شده است. خلاصه اگر انقلاب است، بايد در تحصيل و اخلاق و رفتار و در همه كار انقلابى و با صداقت باشد.

امام مى‏گويد: شيعه‏هاى ما، ما را خوار كردند. قول دادند، وفا نكردند. ما را تضعيف كردند و حال آن كه وفاى به پيمان از حقوق انسانى است، چون ما دو نوع حق داريم. يك حق داريم، حق اسلامى، حقوقى است كه اسلام معين كرده است. و يك حقى داريم حق انسانى است. گيرم، اسلامى هم نباشد، به خاطر انسانيت بايد يك سرى كارها را كرد. مثل وفاى به پيمان. قول دادى، بايد وفا كنى! گر چه به ناكس قول دادى. بايد امانت را رد كنى گرچه آن كسى كه به تو امانت سپرده، فرد بسيار پستى باشد. والدين را بايد احترام بگذارى، گر چه والدين بد باشند. والدين گر چه بد باشند، احترامشان لازم است. حق انسانى است. امانت دادند، نبايد به امانت خيانت كنى. گر چه آن كسى كه امانت سپرده آدم بدى باشد. قول دادى، بايد به آن عمل كنى. گر چه چك تو دست آدم بسيار بدى است، اما چون تو تاريخ زده‏اى، در فلان تاريخ بايد بپردازى. و شما قول داديد كه‏اى حسين بيا كوفه، ما شما را يارى مى‏كنيم، ولى شما «وَ قَدْ خَذَلَنَا شِيعَتُنَا» هواداران ما، ما را خواركردند. اگر يادتان باشد، حدود يك سال يا يك سال و نيم پيش بحثى تحت عنوان «گروه‏هايى كه امامان ما گفته‏اند كه اين‏ها جزو مسلمانان و شيعيان ما نيستند» داشتيم.

3- رد ادعاى ايمان بعضى افراد در روايات‏

قَالَ الصَّادِقُ (ع): «كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ مِنْ شِيعَتِنَا وَ هُوَ مُتَمَسِّكٌ بِعُرْوَهِ غَيْرِنَا»(صفات‏الشيعه، ص 3) كسى كه مى‏گويد: من شيعه‏ى على بن ابيطالب هستم، در حالى كه در ساير مسائل به نخ‏هاى ديگرى چنگ مى‏زند، دروغ مى‏گويد. او تكيه گاه‏هاى ديگرى دارد.

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص): «لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً» (من لايحضره‏الفقيه، ج 3، ص 273) كسى كه كلاه سر مسلمان بگذارد، مسلمان نيست و دروغ مى‏گويد.

«مَنْ مَنَعَ قِيرَاطاً مِنَ الزَّكَاهِ فَلَيْسَ بِمُؤْمِنٍ وَ لَا مُسْلِمٍ» (كافى، ج 3، ص 503) كسى كه زكات مال و حق طبقه‏ى محروم را از مالش نپردازد، وماليات اسلامى را ندهد، مسلمان نيست.

ما در رواياتمان خيلى‏ها را مى‏بينيم كه ادعا مى‏كنند و ادعايشان از نظر قرآن و حديث رد مى‏شود. «قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا» (حجرات/ 14) عده‏اى آمدند و گفتند: يا رسول الله! ما مؤمن هستيم. فرمود: نه، شما مؤمن نيستيد، بلكه مسلمان هستيد. شما ما را خوار كرديد و لذا رهبر انقلاب در سفارشى كه به حاجى‏ها دارد، فرمود: اى حاجى‏ها، شما كه مى‏رويد و دور كعبه طواف مى‏كنيد، روش طواف شما مثل ديگران باشد. اگر ايران عملى انجام بدهد، كه وهن باشد، يعنى ديگران وقتى او را نگاه مى‏كنند، بگويند: ببينيد، اين ايرانى است. اگر عملشان وهن به اسلام و جمهورى سلامى باشد، گناهشان گناه شخصى نيست، گناه عمومى است. حتى سوار ماشين شدن و شعار دادن و عزادارى شما اگر چنين معنايى بدهد، گناه عمومى است. ما بايد طورى عزادارى كنيم كه اگر فيلم اين عزادارى را هر جاى دنيا بردند، لذت ببريم. يعنى شرمنده نشويم. شعارهاى ما بايد به گونه‏اى باشد كه به هر زبانى چاپ شد و هر جاى كره‏ى زمين پخش شد، باعث افتخار باشد. مانند شعار «هيهات منا الذله» (اللهوف، ص 97) امام حسين (ع) فرمود: هرگز زير بار ذلت نمى‏روم. شما اين شعار را به هر زبانى و در هر جايى چاپ كنى باعث عزت اسلام است. اما بعضى شعرها هست كه اگر از اتاق بيرون برود باعث خوار كردن مى‏شود.

4- صداقت و صراحت بيان امام حسين‏

جمله‏ى دوم اين است، فرمود: اى برادرانى كه با من به كربلا و كوفه مى‏آييد، ديديد و شنيديد كه مسلم را كشتند. چشمانتان را باز كنيد. هر كه مى‏خواهد منصرف شود و باز گردد، از همين جا برگردد. در اين جا چهار مسئله هست. دومسئله مربوط به فرمانده و دو مسئله مربوط به سرباز است. بخش مربوط به فرمانده، صداقت است. خبر شهادت مسلم را كه شنيد، كتمان نكرد. گفت: مسلم شهيد شد. ديگرى صراحت است، صداقت و صراحت از جانب امام حسين (ع)، يكى هم آزادى و آگاهى براى سرباز. از اين جمله چهار مسئله معلوم مى‏شود. سفير مرا كشتند. شما كه داريد به كوفه مى‏آييد، حواستان جمع باشد. كسى از شما اگر دوست دارد برگردد و منصرف شده است، برگردد. «فَمَنْ أَحَبَّ مِنْكُمُ الِانْصِرَافَ فَلْيَنْصَرِفْ» در رودربايستى گير نكند، باز گردد. من همه‏ى حرف‏ها را همان گونه كه هست با شما در جريان مى‏گذارم. هم با صداقت و هم با صراحت امام حسين مطالب را بيان مى‏كند، هم اين كه شما آزاد و آگاه باشيد. نگوييد اگر ما سرانجام را مى‏دانستيم، نمى‏آمديم.

5- امام حسين (ع) به دلسوزان خبر از شهادت خود داد

برخورد هفتم: امام حسين در مسير به شخص دلسوزى رسيد كه گفت: آقاجان نرو! شما را مى‏كشند. فرمود: «لَيْسَ يَخْفَى عَلَىَّ الرَّأْىُ» (إرشادمفيد، ج 2، ص 75) رأى تو براى من مخفى نيست. مى‏دانم شهيد مى‏شوم، اما اگر شهادت من به جامعه‏ى بى اراده، اراده بدهد، اگر شهادت من به مردان ناآگاه، اگاهى بدهد، ما برنده هستيم. ما در اين يك سال خيلى شهيد داده‏ايم. هم شهيد مظلوم داريم و هم شهيد محراب. هم بهشتى داريم و هم آيت الله مدنى. اما اين دو سرمايه و باقى سرمايه‏ها را داديم، ولى هرچه بيش‏تر شهيد بدهيم، مردم ما منسجم‏تر مى‏شوند. بنابراين اگر خون حسين به مردم‏ ترسو، اراده بدهد، اگر ترسوها را شجاع كند، برنده هستيم. اين‏ها دست از سر من نمى‏كشند، من هم از پيغمبر خبر دارم و هم خواب ديدم كه سگ‏هاى خيابان بر سرم ريختند و مرا تكه تكه كردند. خواب‏هاى صادقانه از يك سو، خبرهاى رسول الله از يك سو، آثار كشتن مسلم از يك سو، اين‏ها همه مسائلى است كه مسئله‏ى شهادت من قطعى است. بنابراين با اين كه مى‏دانم كشته مى‏شوم، مى‏روم.

6- برخورد امام حسين با حر و سپاهيانش‏

و اما برخورد هشتم امام، برخورد با حر بود. حر اولين كسى بود كه از طرف حكومت يزيد مأمور شد با هزار سرباز برود و امام حسين را هر جا كه هست، ميخكوب كند. دستور داده بودند، هر كجا امام حسين را ديدى، همان جا متوقفش كن. نه بگذار جلو بيايد و نه عقب برود. امام حسين قبل از اين برخورد، در سحر همان روز به سربازانش گفت: اى برادران سرباز برويد و مشك آب بياوريد. آب زيادى ذخيره كنيد. آب‏هاى زيادى ذخيره كردند. بعد از مدتى حر، با هزار نفر از سپاهيانش رسيد، امام حسين ديد، اين‏ها از راه دور آمده‏اند، گرچه براى جلب و دستگيرى آمده‏اند، اما بالاخره انسانند. خودشان و اسب هايشان تشنه هستند. به سربازان فرمود: آب‏هاى ذخيره را بياوريد. تمام لشكر دشمن را امام حسين سيراب كرد. تمام اسب‏هاى دشمن را سيراب كرد. بعد فرمود: اين‏ها صورت هايشان خاكى است، كمى آب بريزيد، اين‏ها سر و صورتشان را بشويند و به سر و صورت اين‏ها و به كاكل اسب اين هاهم آب ريختند. اين خاطره را داشته باشيد، در روزى كه امام حسين مى‏خواست جرعه‏اى آب براى بچه‏اش از نهر بگيرد، به او ندادند. نمونه‏ى اين‏ها زياد بوده است.

در جنگ صفين هر وقت آب در دست سپاه اميرالمؤمنين (ع) بود، آب را براى دشمن آزاد مى‏گذاشتند. اما هر وقت دست سپاه معاويه بود، آب را بر سپاه اميرالمؤمنين مى‏بستند. از اين خاطره‏ها زياد داريم و در همين جنگ ما هم همينطور است. يك مرتبه ايران بر سر افراد غير نظامى و غير مسلح عراق موشك و بمب نينداخت و اين سند عزت ماست، گر چه ما شهيد مى‏دهيم، ولى عزيز هستيم.

يك خاطره برايتان بگويم. در يكى از جنگ‏ها مسلمانان پيروز شدند، زنى را به اسارت گرفتند و به يكى از اصحاب سپردند و گفتند: شوهر اين زن به ما حمله كرده و ما او را كشته‏ايم. حالا تكليف اين زن چيست؟ اين مرد صحابى، زن را نزد رسول الله برد، ولى از راهى برد، يعنى كمى پيچاند و او را از كنار جنازه‏ى شوهرش برد تا دل او بسوزد. زن هم شوهر را ديد و فريادى و جيغى كشيد و آمد، زن را نزد رسول الله آورد و ما وقع را تعريف كرد. بعد گفت: يا رسول الله كار شيرينى كرده‏ام؟ گفت: چه كردى؟ گفت: او را از كنار جنازه‏ى شوهرش بردم تا جيغ و داد كند و دل او را سوزاندم. رسول الله داد زد، فرمود: مرد را كشته‏ايد، زن اسير است، شما چه حقى داشته‏ايد كه دل اين زن را بسوزانيد؟ گفت: اين شوهرش مهاجم و كافربود و او هم كافر است. فرمود: شوهرش مسلح به ما حمله كرده است. درست است، ما هم شوهر را كشتيم. اما تو حق ندارى دل اين زن بر فرض كافر را بسوزانى. اين جمله را در نظر بگيريد و عصر عاشورا يا روز يازدهم را بيادآوريد، وقتى مى‏خواستند حضرت زينب را ببرند، دستور آمد كه اينها را از راهى ببريد كه جنازه‏ى امام حسين را ببينند و جگرشان بسوزد. رسول الله حاضر نشد دل زن اسير كافر بسوزد و اين‏ها حاضر شدند، دل دختر على بن ابيطالب را بسوزانند. امام حسين براى اسب‏هاى دشمن از سحر آب ذخيره كرد، ولى آنها به نوزاد امام هم آب ندادند. فرق حق و باطل در همين است. فقط چيزى كه مى‏ماند همين حق و باطل است. و در اين جنگ اگر بنا بود ما به مناطق مسكونى آن‏ها حمله كنيم، خيلى زود رژيم صدام شكست مى‏خورد. اما مسئله اين است كه اسلام مچ دست آدم را گرفته است. اسلام گاهى وقت‏ها مچ آدم را مى‏گيرد و مى‏گويد: كار ديگرى جز اين كار نبايد بكنى و خوبى آن هم به همين است. گر چه انسان به ظاهر محدود است، اما ارزش معنويش هم به همين است. چون دراصل ما براى همين رشدها آمده‏ايم. حر رسيد و خودشان و اسبشان آب خوردند. ظهر شد، امام حسين فرمود: ما نماز جماعت داريم. حر! شما با ما نماز مى‏خوانيد يا خودتان؟ حر گفت: نه! ماهم به شما اقتدا مى‏كنيم. بعد حر مى‏خواست جمله‏ى ناروايى به امام حسين بگويد، گفت: چون مادرت زهراست، اين جمله را نمى‏گويم و شايد همين مقدار ادب باعث شد تا حر موفق شود كه توبه كند. چون گاهى وقت‏ها ادب خيلى ارزش دارد.

7- اشك براى امام حسين (ع) ارزش دارد نه هركسى‏

 حديثى داريم: «من بكى أو أبكى أو تباكى وجبت له الجنه» يعنى اگر كسى يك قطره اشك براى امام حسين بريزد به بهشت مى‏رود. كسى و گاهى كسانى مى‏گويند: كسى كه مثلًا آدم بدجنسى باشد، فايده ندارد. گيرم به عزادارى رفت و براى امام حسين (ع) گريه كرد. او بد جنس است و همه‏ى كارهايش غلط است. بله اين درست است. اما شايد همين احترام به امام حسين، رمز موفقيتش در توبه باشد.

حديث بالا در اين رابطه است و زمانى اينطور معنى مى‏شد. حالا با يك قطره اشك به بهشت مى‏رود. اين حديث درست است. هر كس اشكى بريزد، به بهشت مى‏رود. مى‏شود اين حديث درست باشد، به نحوى مى‏شود و به نحوى نمى‏شود. مثلًا مى‏گويم: يك چوب كبريت چهار يا پنج سانتى متر است، و سر آن دو ميليمتر گوگرد است. من مى‏گويم: با دو ميليمتر گوگرد، يك شهر را آتش مى‏زنم. اين امكان دارد؟ بله! فقط شرطش اين است كه شهر آغشته به مواد مشتعل باشد. اگر اينطور بود، با دو ميليمتر گوگرد مى‏سوخت و گرنه شهر خيس را هر چه كبريت بزنى، روشن نمى‏شود. با يك سوئيچ ده گرمى يك ماشين را راه مى‏اندازند، امكان دارد؟ بله! به شرط اين كه بقيه‏ى چيزهاى ماشين درست باشد. اگربقيه‏ى آن درست بود، با يك سوئيچ راه مى‏افتد. اگر شهر بنزينى بود، با يك كبريت آتش مى‏گيرد. اگر آدم خوش جنس بود، با يك قطره اشك، پرواز مى‏كند. اما آدم بدجنس، اگر روزى چند ليتر هم گريه كند فايده‏اى ندارد. مانند شهر خيس و ماشينى كه موتور ندارد. سوئيچ ماشينى را به راه مى‏اندازد كه بقيه‏ى اجزايش سالم باشد. بنابر اين اشك ارزش دارد ولى نه از هر كسى‏ «إِنَّما يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقين» (مائده/ 27) اشك از آدم با تقوا قبول مى‏شود و ارزش دارد. اما گاهى وقت‏ها احترام به امام حسين و يك قطره اشك، گر چه از آدم بد جنس، باعث مى‏شود كه او موفق به توبه شود و بقيه‏ى كارهايش را هم اصلاح كند. زمانى در دوران شاه پليس قم گفته بود: شوفرهاى تاكسى كراوات بزنند. بعضى ازآن‏ها هم زدن كراوات بلد نبودند، كاسب بود، كارگر بود، درشكه داشت، نمى‏دانم لبو فروش بود. كاسب جزئى بود. بنده‏ى خدا پول داده بود و يك تاكسى خريده بود. اين كراوات زدن را بلد نبود و به نحو مسخره‏اى گره مى‏زد. ما يك روز پرسيديم، آخر اين كراوات چيست كه پليس قم اصرار مى‏كند كه شوفرهاى تاكسى كراوات بزنند؟ اين كار برايش راحت نيست. ما تحقيق كرديم، گفتند: پليس قم مى‏گويد: وقتى كراوات زد مجبور است موهايش را هم شانه كند ودست هايش را بشويد. آخر كسى كه عمامه به سر گذاشت، عمامه‏ى بى عبا نمى‏شود. براى اين كه كفش و كلاه، با هم جور در بيايد، نمى‏شود لباس گونى باشد و كفش مثلًا فلان كفش. براى تناسب ما به اين‏ها مى‏گوييم: كراوات بزنند تا اين‏ها را مجبور كند كه بقيه‏ى تيپشان هم درست باشد.

گاهى وقت‏ها يك عزاى امام حسين، گر چه آدم بدى است، ولى به جلسه‏ى امام حسين مى‏آيد. در همان جلسه، به خاطر همان اشك موفق مى‏شود، بقيه‏ى كارهايش را درست كند. همينطور كه گريه مى‏كند، اولياء خدا را مى‏بيند، مى‏شنود كه ابوالفضل آب را تا دم دهانش آورد، به خاطر تشنگى بچه‏ها نخورد، مى‏گويد: آقا تو هم جنسى را انبار كرده‏اى تا گران شود و بفروشى؟ به خاطر نياز مردم گران نفروش. مى‏بيند واعظ بالاى منبر مى‏گويد: على اصغر را آوردند، روى دست بابا گلويش پاره شد و امام حسين گفت: راضى هستم. يعنى آقا اگر تو هم در راه اسلام پيشامدى در زندگيت رخ داد، تو هم راضى باش. گاهى ممكن است آدم بدى باشد، اما در يكى از اين جلسه‏ها سرنوشتش عوض مى‏شود. و چقدر ما در تاريخمان آدم ديده‏ايم كه به خاطر خط امام حسين بقيه‏ى كارهايشان هم اصلاح شده است. يعنى كسى كه براى امام حسين (ع) عزادارى مى‏كند، اگر به او بگوييد: عزادار حسين آفتاب زد، بلند مى‏شود و نماز مى‏خواند. اما اگر به او بگويى: مش قنبر، حسن آقا، مى‏گويد: باشد، مى‏خوانيم. اما وقتى گفتى: عزادار حسين! نمازت قضا مى‏شود، مثل اين است كه وقتى اين را مى‏گويى، حواسش جمع مى‏شود و بقيه‏ى كارهايش را نيز درست مى‏كند. هم گاهى از اين طرف است كه گاهى يك كار خير باعث مى‏شود، آدم بقيه‏ى كارهايش را هم درست كند.

8- راز موفقيت و توبه حر

حر در اين برخورد رفت تا به امام حسين جسارت كند، بعد گفت: پسر فاطمه زهرا هستى، به احترامش و احترام رسول الله جسارت نمى‏كنم و همين ادبش شايد رمزى بود كه به توبه موفق شد. امام حسين سر نماز رفت و حر هم با هزار سرباز آمدند و اقتدا كردند. نماز ظهر كه تمام شد، يك سخنرانى كوتاه كرد، متن اين سخنرانى اينجا هست. دو جمله‏اش را برايتان بگويم: «أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّى لَمْ آتِكُمْ حَتَّى أَتَتْنِى كُتُبُكُمْ وَ قَدِمَتْ عَلَىَّ رُسُلُكُمْ أَنِ اقْدَمُ عَلَيْنَا فَإِنَّهُ لَيْسَ لَنَا إِمَام» (إرشادمفيد، ج 2، ص 76) اى مردم، من فقط به خاطر جواب خدا مى‏گويم. نگفتى نيست، چيز مجهولى نيست. مى‏دانيد و من هم مى‏دانم كه فايده‏اى ندارد. اما براى اتمام حجت مى‏گويم. زمانى نگوييد كه به ما نگفتند. من نيامدم‏ مگر اين كه شما به من نامه نوشتيد. نماينده فرستاديد كه ما رهبر نداريم، به كوفه بيا، من به خاطر دعوت شما آمدم و... مى‏گويد: اگر راضى هستيد، مى‏آيم. اگر راضى نيستيد، به كوفه نمى‏آيم. ولى امام حسين نگفت: حالا كه به كوفه نمى‏آيم دست از مبارزه برمى دارم. يعنى امكان دارد، مكان را عوض كنم، اما از عمل خويش بازنمى گردم. نماز ظهر تمام شد، مقدارى فاصله بود، بعد نماز عصر آغاز شد، بعد از نماز عصر هم باز امام حسين (ع) يك سخنرانى كرد، مضمونش اين است كه شما دو امام داريد: يك امام حق و يك امام باطل و شما يزيد را مى‏شناسيد و مارا هم مى‏شناسيد و...

پس برخود هشتم امام با حر بود. ادب حر باعث و رمز موفقيتش شد. رمز توبه‏اش شد و اين را هم عنايت كنيد، خيلى لطيف است. شايد شب عاشورا، عصر تاسوعا، قرار شد كه حمله كنند و امام به ابوالفضل فرمود: برو و بگو فردا، روز عاشورا جنگ مى‏كنيم. يك نفر مى‏گفت: شايد دليلش اين بوده كه اگر غروب جنگ مى‏شد، حر مهلت توبه نداشت. آخر اگر ميوه رسيد، تكانش دادى مى‏افتد. عصر تاسوعا، يعنى شب عاشورا حر هنوز نرسيده بود، صبر كرد تا فردا بعداز ظهر حر كمى فكر كند. در اين برخورد نتايج زيادى بود.

يك سلام گرمى مى‏خواهيم به شهيد بدهيم. شهيد زنده است؟ «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون» (آل عمران/ 169) گمان نكنيد شهيد مرده است. شهيد زنده است و امام حسين سيدالشهدا است. سلام به امام حسين بسيار مورد عنايت است. امامان ما، امام دهم خود نايب مى‏فرستد، مى‏گويد: برو سر قبر امام حسين زيارت كن. نماز در حرم امام حسين مستجاب مى‏شود. اى حسين (ع) زير يك سال است كه سربازان ما لب مرز مى‏جنگند و مى‏گويند: پيروز مى‏شويم و به كربلا مى‏رويم و خيلى‏ها سال پيش، محرم به عشق عاشورا جنگيدند و جنگ هم به پيروزى نهايى نرسيد و امسال هم شهيد شدند و اميدواريم اين جنگ هر چه زودتر تمام شود. تا وقتى رهبر ما حسين است، كسى نمى‏تواند كارى به ما داشته باشد. چون بالاترين سختى‏ها مرگ و شهادت است و شهادت افتخار است. كشورى كه دنبال نان و آب است را مى‏توان مثل فتيله‏ى چراغ پايين و بالا كشيد. اما وقتى گفت: آخرين مصيبت‏ها شهادت است و من افتخار مى‏كنم، اينچنين امتى بيمه هستند. به آن نيرويى كه همه را بيمه مى‏كند، سلام كنيم.

السلام عليك يا ابا عبدالله الحسين...

«والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته»


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد و کپی برداری از مطالب تنها با ذکر منبع مجاز است...